تاوان بی‌صدایی

مصباح حسین فروغ

رسانه‌ها صدای گروه‌ها و جوامع هستند و گروه‌های بدون رسانه گروه‌های بی‌صدا هستند. همانگونه که یک فرد بی‌صدا و فاقد ابزار درخواست و اعتراض کمتر در بین یک گروه دیده می‌شود و یا جدی گرفته می‌شود، یک گروه یا واحد انسانی بدون رسانه هم در…

تاوان بی‌صدایی

رسانه‌ها صدای گروه‌ها و جوامع هستند و گروه‌های بدون رسانه گروه‌های بی‌صدا هستند. همانگونه که یک فرد بی‌صدا و فاقد ابزار درخواست و اعتراض کمتر در بین یک گروه دیده می‌شود و یا جدی گرفته می‌شود، یک گروه یا واحد انسانی بدون رسانه هم در بین سایر گروه‌ها کمتر دیده می‌شوند. بی دلیل نیست که دولت‌ها و نهادهای قدرتمند هماره یک بازوی قدرتمند رسانه‌یی دارند. خطاست اگر ما نقش رسانه را فقط به همان نقش کلاسیک اطلاع رسانی تقلیل دهیم. رسانه‌ها نه تنها اطلاع رسانی می‌کنند بلکه به گونه هدفمند و بسیار دقیق جریان اطلاعات را مدیریت می‌کنند. از آنجایی‌ که زیر بنای کنش‌های جمعی اطلاعات در گردش در یک جامعه است رسانه‌ها در واقع با مدیریت و فلتر اطلاعات جامعه را به سمتی که پالیسی‌شان ایجاب می‌کند هدایت می‌کنند. نقش رسانه‌ها در تحولات کلان در غرب زمین مثال‌های بی شمار دارد و بر هیچ کسی پوشیده نیست که ابرقدرتها روی رسانه‌ها سرمایه گذاری‌های هنگفتی دارند. در یک مثال عینی تر در افغانستان در دوران بیست ساله جمهوریت، پروژه‌های بسیار هفنگفتی را به رسانه‌ها اختصاص داده بودند. حتا طالبان که کینه و ستیزشان با مظاهر دنیای مدرن زبانزد همه است نیز بر اهمیت رسانه داری پی برده‌اند و نه تنها خود شان رسانه دارند بلکه حضورشان در رسانه‌های دیگر را به گونه برجسته‌یی تقویت کرده‌اند. این ها همه دال بر این است که گروه‌های بدون رسانه، گروه‌های بی‌صدا هستند و در سکوت، تقدیر خود را به دست دیگران سپرده اند. در نوشته حاضر کوشیده‌ام آسیب‌های بی‌صدایی و بی‌رسانه یی را از چند زاویه مورد بحث قرار دهم.

هویت غیرواقعی و مخدوش

جامعه بی‌صدا توسط دیگران و در بستر صدای دیگران بازتعریف و برساخته می‌شود. دیگران می‌توانند هر طوری که به صلاح‌شان باشند یک مردم بی‌صدا را بازتعریف کنند و هویت شانرا آنگونه که دوست دارند بنمایانند. اگر این اصل را در نظر بگیریم که «پیام» آن هست که در نهایت به مخاطب می‌رسد هویت یک جامعه بی‌صدا نیز در نهایت آن می‌شود که دیگران بازنمایی می‌کنند نه آنچه که خود جامعه قایل به داشتن آن است. تلویزیون دیگران، رادیوی دیگران، روزنامه دیگران، سینمای دیگران، وبسایت دیگران و سایر رسانه‌های دیگران در نهایت همان چهره‌یی را از یک جامعه بی‌صدا ترسیم می‌کنند که هم دوست دارند آن جامعه آنگونه باشد و هم دوست دارند توجیهی بر رفتار آنان در قبال آن جامعه باشد. شهید مزاری با درک همین واقعیت بود که از نخستین روزهای مبارزات سیاسیش در پی داشتن یک رسانه بود و همواره بخشی از امکاناتی که را در اختیار داشت به امور رسانه‌یی اختصاص میداد ودر هر دوره‌یی شماری از زبده‌ترین نیروهای فرهنگی را مامور کار رسانه می‌کرد. ولی از آنجاییکه امکانات شان به شدت محدود بود نیروی حاکم با استفاده از امکانات دولتی برنده آن روزهای جنگ رسانه‌یی بود. این رزاق مامون و هفته نامه کابل بود که در حوزه روایت سازی و برساخت چهره غیر انسانی از هزاره دست برتر داشتند. آنها بودند که روایت سازی کردند و تلاش کردند هزاره‌ها را مردمان وحشی و تهی از ارزش‌های انسانی و مدنی معرفی کنند. برساخت این نوع تصویر از هزاره حامل دو پیام پنهان بود:  اول اینکه هزاره‌ها مردمان وحشی وفاقد تجربه زیست مدنی هستند و در نتیجه صلاحیت اخلاقی برای مشارکت در دولت داری و اداره امور مدنی و سیاسی را ندارند و دوم اینکه وجود اینها برای ثبات و استقرار دولت اسلامی خطرناک است بنا براین نابودی مردمی با این اوصاف وظیفه اخلاقی دولت و تمام جریان‌های همسو با آن است تا افغانستان به رستگاری برسد. این هزاره‌یی بود که واقعیت خارجی نداشت اما برساخت رسانه‌یی بود و در نهایت افکار عامه خود را در مواجهه با همان هزاره برساخت هفته نام کابل و رسانه‌های همسو مقابل میدید. هزاره‌ها درست که یک نشریه چاپی داشتند ولی امکانات آن نشریه در حدی بود که گاهی به سختی به خود هزاره‌ها در غرب کابل می‌رسید. در حالی‌ که بودجه هفته کابل بودجه دولتی بود و با امکانات هنگفت دولتی بسیار به راحتی می‌توانست افکار عامه را مدیریت کند. در بیست سال دوره جمهوریت هم رسانه‌های همسو با جریان‌های حاکم تلاش کردند مردم هزاره را یک گروه قانع، سر به زیر،‌ فاقد توانایی مشارکت عملی در امور کلان سیاسی و در نهایت گروهی که نباید زیاد جدی گرفته شوند معرفی کردند. تلاش شد از هزاره‌ها به عنوان علاقه مندان به تحصیل و آموزش وورزش یاد شود،. به عنوان مردمانی که خود برای خود مکتب، دانشگاه،‌ شفاخانه و پل می‌ساختند تقدیر می‌شد. این تصویری بود که آنان دوست داشتند و برساختند. در حالیکه در واقعیت جامعه هزاره از اعتراض به نابرابری در توزیع امکانات دولتی به ستوه آمده بود. توده هزاره از اینکه می‌دید بودجه یک ولسوالی در ولایت قندهار یا ننگرهار و پنجشیر از کل بودجه ولایت دایکندی یا بامیان بیشتر است از درد به خود میپیچید اما این درد را کسی دوست نداشت ببیند. هزاره در بیست سال جمهوریت در نسبت با حاکمیت بیشتر از هرچیز یک گروه معترض بود. اما هیچ کسی دوست نداشت این تصویر از هزاره برجسته و دیده شود و در نهایت هم دیده نشد. هزاره به رغم داشتن چندین رسانه، در هیاهوی بیست ساله جمهوریت بازهم بی‌صدا بود و این دیگران بودند که هزاره را تعریف می‌کردند. رسانه‌های هزاره‌ها بیشتر به همان مسیری می‌‌رفتند که دیگران ترسیم کرده بودند.

فقدان بستر گفتگو

یک جامعه بیصدا جامعه فاقد بستر گفتگو ودیالوگ است. جامعه که رسانه ندارد امکان گفتگوی واقعی در آن جامعه بسیار محدود است. گفتگوی سالم بستری برای رسیدن به اتفاق نظر، عبور از اختلافات و رسیدن به طرحی برای فردای بهتر است. بستر صدای دیگران نمی‌تواند زمینه‌یی برای گفتگوی اعضای یک جامعه فراهم کند. یک جامعه بحران زده مثل جامعه هزاره به شدت نیاز به گفتگو و دیالوگ سالم و منطقی دارد. فقدان بستر گفتگو بر تداوم شکنندگی های اجتماعی هزاره‌ها افزوده است و زمینه شکل گیری اعتماد جمعی را از بین برده است. هزاره‌ها برای تبیین و تعریف مساله امروزی خود نیاز جدی به گفتگو دارند. یک گفتگوی درونی سالم و سازنده مطمیین ترین راه به سوی همگرایی و رهایی خواهد بود. این امکان ندارد مگر با داشتن صدا و بستری که بتوان در آن از دردهای مشترک گفت و از آینده روشن و فردای رهایی نوشت. یکی از علت های که در سالیان گذشته ما کمتر شاهد شکل گیری یک دیالوگ منطقی درون-هزارگی بوده‌ایم بیصدایی و فقدان بستر مناسب بوده است.

انقطاع نسلی

همانگونه که توضیح داده شد رسانه‌ها با توجه نقش گسترده‌یی که در زندگی انسان‌ها دارند،‌ می‌توانند بسیار ماهرانه و به آسانی هویت و شخصیت گروه‌ها را برسازند و آنگونه که دل‌شان میخواهد نشان دهند. از همین رو جوامع بدون رسانه و بی‌صدا خیلی سریع و ناخواسته گرفتار انقطاع نسلی میشود. نسل جدید چون در معرض آگاهی رسانه‌یی قرار دارند و دنیای‌شان محصول مواجهه با رسانه‌های اطراف‌شان است با ارزش‌ها،‌ آرمان‌ها و تاریخ جمعی خود بیگانه می‌شوند. این نسل چون با گلچینی از اطلاعات بسیار هدفمند و مدیریت شده مواجه می‌شود حافظه شان محصول چیزهاییست که امکان دارد حتا در تضاد با تاریخ، آرمانها و ارزش‌های نسل قبلی‌شان باشد. یک نسل از هزاره‌ها که در دوره جمهوریت سربلند کردند کم و بیش دچار چنین آفتی هستند. به عنوان مثال این نسل بیشتر گرویده پدیده‌های بسیار لوکس غربی هستند. از دید آنان غرب همان بهشت حقوق بشر و دموکراسی است و ارزش‌های برتر همان چیزهاییست که در رسانه‌های غربی بازتاب داده می‌شود. این نسل با آرمان‌های آزادیخواهانه نسل‌های پیشین خود کمتر ارتباط برقرار کرده اند. کمتر دانشگاه رفته هزاره باشد که چیز زیادی از زنده‌گی و مبارزه شهید مزاری و یارانش بدانند و یا در مورد آنان خوانده باشند. این محصول بی صدایی جامعه هزاره و نداشتن رسانه‌یی بوده است که هویت، آرمان و تاریخ هزاره را بازتاب دهد تا نسل جدید بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و با افتخار خود را به متعلق به آنان بداند. این نوع از خود بیگانگی باعث می‌شود که دونسل روبروی هم قرار بگیرد و شکاف دگری به شکاف بی شمار جامعه هزاره افزوده شود.

به بار نشستن آرمان‌های آزادی‌خواهانه و عدالت محور گاهی مستلزم مبارزه بسیار بلند مدت و درگیرشدن چندین نسل از یک جامعه هست. اختلال در توالی فرهنگی و انقطاع نسلی در جوامع در حال مبارزه باعث به محاق رفتن ارزش‌های ملی و در نتیجه به حاشیه رفتن مبارزات آزادی‌خواهانه است. از همین رو رویکرد منفعلانه به رسانه و نداشتن یک صدای جمعی میتواند هزینه بسیار سنگینی بر جامعه تحمیل کند.

حاصل سخن اینکه داشتن صدایی از آن خود برای هر جامعه‌یی هم بایسته است و هم شایسته. بایسته است از آن رو که صدای خود،‌ حامل پیام خود است و نماینده ارزش‌ها و آرمان‌های واقعی یک مردم و یک جامعه. شایسته است چون در بستر بی‌صدایی تبادل نظر و گفتگو شکل نمی‌گیرد و اختلاف نظرها به سادگی به دشنام و دشمنی می انجامد. داشتن صدایی از آن خود به معنای فرصت حضور با هویت و اراده خود است.

نسل ما اگر در زمانه اکنون مسوولیتی داشته باشد بالاتر از ایجاد یک صدا و بستر گفتگو برای جامعه نیست. هزاره در فردای تاریخ همانی خواهد بود که امروز به دنیا معرفی می‌شود. اگر ما صدایی از خود نداشته باشیم فردا همانی خواهیم بود که دیگران ما را آن‌گونه می نمایند و می‌خواهند. نسل ما قطعا وامدار تاریخ و شرمسار نسل‌های بعد خواهد بود اگر نتواند در این شرایط به مسوولیت خود عمل کند و میراث بسیار گرانبهای که نسل‌های پیشین ما با سختکوشی و تلاش برای ما گذاشته اند را به نسل‌های بعد منتقل کنند.

3 نظر
  • عارف حسین عرفان

    این بیانات واقعن ارزشمند است باید خیلی دقیق و عمیق نگرسته شود می‌تواند یک راه گشا باشد

  • بسیار عالی و دقیق به نکته های اشاره شد ازین ببعد تصمیم جدی گرفته شود روی چندین رسانه قلم بوستان ما کار کنند تا بتوانیم تمام موضوعات که شما اشاره فرمودید گرفتار نشویم موفق کامکار باشید

  • محمد سالم عطایی

    عالی…

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

مطالب مشابه

نمایش همه