در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم

اکنون

اشاره! استاد «سلمانعلی ارزگانی» درابتکار کار هنری با تصویر رهبر شهید «بابه مزاری » پیشگام است. ایشان اولین بار تصویر رهبر شهید را با شعر نقاشی کرد که «بابه مزاری» زنده بود و آن اولین نقاشی به دست ایشان رسید و تابلوی زیبای استاد ارزگانی…

در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم

«اکنون»

در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم

گفت‌وگو با استاد سلمانعلی ارزگانی

برای یک هنرمند همه چیز در جهان هستی می‌تواند سوژه‌ای برای خلق آثارش باشد. از تمام المان‌هایی که در دل طبیعت جا خوش کرده‌اند تا مضامین و مفاهیمی که می‌تواند برخاسته از زندگی امروزی و مدرن شهری‌ باشد. در واقع هنرمندان هیچ محدودیتی نسبت به انتخاب سوژه ندارند و هرچه ذهن هنرمند پویاتر باشد به موازات آن دایره‌ی دخل و تصرفش در جهان پیرامون و یافتن سوژه بیشتر خواهد بود. علی‌رغم این آزادی شما آثار بسیاری حول محور شهید مزاری خلق کرده‌اید. چرا؟

بله، در تایید حرف شما بگویم که من بیشتر از چهل قطعه راجع به شهید مزاری کار کرده‌ام. در تمام این سال‌ها که خط نوشته‌ام هر آن چه که مربوط به شهید مزاری بوده و به دلم نشسته است را روی ورق آورده‌ام. در این میان برخی از شعرهای مرتبط با شهید مزاری بسیار مرا متاثر کرده‌اند. از جمله‌ همین فراز «تا تو بودی بی کسی افسانه بود» از آقای «بشیر بختیاری» که به تازگی اجرا کردم. البته از نظر من این‌ها تنها شعر نیستند بلکه به نوعی تفسیر شهید مزاری هستند. زمانی شاعر عزیز ما آقای «علی‌مدد رضوانی» سروده بودند که «تفسیر هزاره بی مزاری ممنوع». من اما معتقدم که تفسیر آزادی هم بی مزاری ممنوع. تفسیر آزادگی، مردانگی، ایثار و فداکاری هم بی مزاری ممنوع!

حالا در جواب سوال شما اگر بخواهم مختصر جواب بدهم باید بگویم که من شخصا به هر آنچه که مفاهیم والای انسانی و حقوق بشری جهان شمول را تداعی کند مثل ارزش‌هایی چون آزادی و حریت، برابری، عدالت و… علاقه دارم و سعی می‌کنم آثارم در امتداد مقولاتی از همین دست خلق شوند. و شهید مزاری از نظر من یک سمبل کامل و جامع از بسیاری از همین ارزش‌هاست که پیشتر به آن اشاره کردم. اجازه بدهید به مطلبی که اخیرا از «اسد بودا» خواندم اشاره‌ای بکنم. گرچه در بسیاری از موارد به لحاظ فکری با ایشان هم نظر نیستم اما اخیرا از زاویه جالبی به شهید مزاری پرداخته بود که برایم جالب بود. لب کلامش این بود که مزاری ریسک کرد! خطر کرد! شهید مزاری کسی بود که در ارتباط با مظلومیت، محرومیت و بی عدالتی که در حق مردمش صورت گرفته بود مشکلات و مصائب را به جان خرید و خود به استقبال خطر رفت. در واقع همین مسائل است که شهید مزاری تا این حد برای من سوژه و هدفی بسیار مهم تلقی می‌شود. هر سال در ماه حوت یگانه موضوعی که برایم در اولویت قرار دارد و تا جایی که بتوانم در رابطه با آن به آفرینش هنری می‌پردازم همین شهید مزاری و اندیشه‌ی والای او است. لذا در ارتباط با شهید مزاری سخن کوتاه من این است آن مطالبه‌ی عدالت خواهی و آن شخصیت ممتاز ایشان مرا به این نتیجه می‌رساند که او یک هدیه الهی برای مردم ما بود. به قول سید «ابوطالب مظفری» در همان مثنوی بلند و معروفش که مزاری «سوار از شب کولاک و‌ برف آمده بود/پس از سه قرن خموشی به حرف آمده بود!»

با این اوصافی که رفت چرا ننویسم از مزاری؟ 

از آثاری که مشخصا در رابطه با شهید مزاری کار کرده‌اید برایمان بگویید.

همانطور که قبلا اشاره کردم این آثار از مرز چهل قطعه گذشته است. من از شعر شاعران زیادی بهره گرفته‌ام، از جمله‌ی سید ابوطالب مظفری، محمدحسن حسین زاده، بشیر بختیاری، محمد عزیزی، علی‌مدد رضوانی و دیگران اما از تمام آن‌ها دو اثر برایم ارزش و اهمیت ویژه‌ای دارند. در هر دو اثر تمثال شهید مزاری به تصویر کشیده شده است. این دو اثر به لحاظ نحوه‌ی اجرا و سبک تقریبا یکسان هستند اما از نظر تصویر چهره‌‌ی شهید مزاری و اشعار نوشته شده تفاوت‌هایی دارند. در قطعه اول که آن را سال ۱۳۷۲ انجام دادم این غزل از آقای حسین زاده را کار کردم: نشسته باز دلم در کنار شما/سرم فدای قدم‌های استوار شما. این اثر با استقبال عمومی مواجه شد و یادم هست که در نشریات و مجلات زیادی منتشر شد. حدود چهار سال پیش خواستم توانایی خودم را محک بزنم و قطعه‌ای پخته‌تر و متفاوت از قطعه‌ی قبلی اجرا کنم که در نتیجه‌ی آن تمثالی نیمرخ از رهبر شهید و با مثنوی بلند سید ابوطالب مظفری (سمند خوش قدم من سپید پیشانه/به زخم‌های دلم گوش می‌دهی یا نه؟) متولد شد. در این اثر از هفت دانگ قلم استفاده کردم. بعضی از ابیات را که برایم برجستگی بیشتر داشتند و جذاب‌تر بودند با قلم درشت نوشتم و باقی ابیات را با قلم‌های ریزتر نوشتم.

در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم

من احساس می‌کنم که در اثر اول دستم به پختگی و ورزیدگی کافی نرسیده بود و به اصطلاح رایج خیلی صاحب سبک نبودم. اما زمانی که می‌خواستم اثر دوم را کار کنم توانایی و مهارت کافی را در خودم می‌دیدم و قلم و سبک مختص خودم را داشتم. راستش همین دیروز عینک به چشم زدم و آن اثر را با دقت زیاد بررسی کردم. خانم جعفری، باور به خدا کنید که قصد تعریف و تمجید ندارم اما واقعا شگفت زده شدم! متعجب شدم! من بر این باورم که اگر دستی از غیب، مدد و الهام معنوی در کار نمی‌بود هرگز آن توان را نداشتم که چنین طرحی را بیافرینم. الان که این اثر می‌بینم حیران می‌مانم که چطور توانستم اجرایی‌اش کنم. کاری که از توان من بسیار بالاتر است. نمی‌توانم بگویم که کلمات این اثر، حروف آن و طرز قرار گرفتن آن‌ها در زاویه‌ها و اندازه‌ها و دانگ‌های مختلف قلم همه تصادفی و یا تحت اراده من بودند، خیر، تو گویی که دست مرا از عالم غیب چرخانده بودند. به قول جوانان امروزی که فیتِ فیت! کلمات و حروف به قدری هماهنگ‌اند که هیچ قسمتی با قسمت دیگر در تضاد و تناقض دیده نمی‌شود. هیچ کدام از اجزای این کار همدیگر را دفن نمی‌کنند و هم‌پوشانی مطلق دارند. به جرات می‌توانم بگویم که خلق چنین اثری شرایط بسیار خاصی می‌طلبد از جمله‌ی تزکیه نفس، وضعیت خاص روحی و روانی، کمکی از غیب و در یک کلام عشق! محور تمام این کارها عشق است. وقتی عشق به مرحله‌ی ناب و خالص خودش برسد خداوند انسان را کمک و هدایت می‌کند تا که نتیجه مطلوب حاصل شود. 

آیا در آینده اثر مشابه دیگری از شما در رابطه با شهید مزاری خواهیم دید؟

از شهید مزاری که هر زمان فرصت دست بدهد خواهم نوشت اما در نظر دارم که یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم. البته که کاملا متفاوت خواهد بود. من دوست ندارم چیزی را که برای شهید مزاری کار کرده‌ام برای شخص دیگری هم اجرا کنم. هرگز. مدتی پیش شخصی از من خواسته بود که عکس پدر مرحومش را با الهام از همین دو تمثال شهید مزاری کار کنم. به پیشنهاد و درخواست آن آدم خندیدم! به او گفتم برادر! اینجا دکان نیست! من آن آثار را تنها مختص به شهید مزاری می‌دانم و همه‌اش هم صرفا به خاطر عشق و علاقه‌ خودم به اهداف و اندیشه‌ی مزاری بوده و در بدل انجام‌شان هیچ مزد و امتیازی نگرفتم. اگر روزی بخواهم برای شخص دیگری همین کار را بازآفرینی کنم مثل این می‌ماند که خود اثر و ارزش آن را ضرب صفر کرده باشم. این نکته برای من خیلی مهم است. من از نظر اقتصادی هم در شرایط کاملا ایده آل به سر نمی‌برم. یعنی وضعیت طوری نیست که بگویم نیاز مالی ندارم. این روزها که بیماری هم عاید حالم شده و تحت درمانم که خودش هزینه بر است. با این حال اگر هزاران دالر هم پیش رویم بگذارند و بگویند این اثر را برای شخص دیگری انجام بده هرگز نمی‌پذیرم! 

بسیار عجیب است. عجیب از این منظر که از آدمی که حدودا سی سال از شهادتش گذشته چه میراثی بر جای ماند که امروز استاد پیشکسوت و بی رقیب هنر خوشنویسی افغانستان تحت هیچ شرایطی حاضر به زیر سوال بردن یک قطعه هنری منتسب به او نیست؟ چه قدرتی در این انسان نهفته بود؟ کدام روح بزرگ در کالبد جسمانی‌اش حلول کرده بود؟ به دنبال کدام هدف غایی عمر کوتاهش را سپری کرد؟ و اگر از شما بپرسم که کدام ویژگی شخصیتی یا کدام بخش از تفکر شهید مزاری برایتان حائز اهمیت است و‌ شما درگیر می‌کند چه خواهید گفت؟

هنرمندان دارای روحیه‌ای بسیار لطیف، ظریف و حساس هستند و مسائل جزئی که بعضا عامه مردم شاید حتی متوجه‌اش نشوند را خیلی سریع درک کرده و حس می‌کنند. به همین ترتیب اثری که اندیشه‌ی بعضی از شخصیت‌های متفکر و اندیشمند بر هنرمندان می‌گذارد گاهی بسیار عمیق و‌ شگرف است. هنرمند ممکن است آن اندیشه، روش و بینش خاص را به گونه‌ای دیگر فهم کند و در آثارش متجلی شود. هنرمند از آن اندیشه الهام می‌گیرد و این همان اندیشه است که در هنر و هنرمند تولید عشق می‌کند و چه بسا که هنرمند را به تحرک و تکاپو وامی‌دارد. و هنرمند دست به کار شده و اثری بی بدیل و‌ خلاقانه می‌آفریند. در رابطه با شخص من هم داستان به همین منوال و قاعده است. اندیشه‌ی ناب مزاری است که امروز به لطف آن چنین آثاری بوجود آورده‌ام. اما اگر بخواهم نکته‌ای را از میراث گران‌بهای شهید مزاری پررنگ کنم قطعا این حرفش خواهد بود: «ما می‌خواهیم که هزاره بودن جرم نباشد!» اهمیت این جمله و این شعار و این درخواست سیاسی را فقط در بستر تاریخی‌اش می‌توان درک و فهم کرد. شما احتمالا به یاد ندارید آن ایامی را که مزاری در آن می‌زیست. من خودم به خاطر دارم که در همین کابل اوضاع به چه صورت بود. این‌هایی که می‌خواهم قصه کنم واقعیتهای محض و البته تلخ آن دوران است. ببینید، آن زمان به حدی سم‌پاشی و تبلیغات زهرآگین در سیستم‌های حکومتی پیشین بر علیه مردم هزاره شده بود که هزاره در سطح بسیار گسترده و به روش‌های مختلف تحقیر و توهین می‌شد. شرایط به گونه‌ای بود که برخی از هزاره‌ها برای فرار از تبعات سنگین داشتن این هویت و برای در امان ماندن از انواع و اقسام فحاشی‌ها و آزار و اذیت‌های روانی، اجتماعی و حقوقی هویت اصیل خود را انکار می‌کردند. خیلی از این آدم‌ها را خودم می‌شناسم که چهره هزارگی دارند اما در تذکره‌شان هویت تاجیک ذکر شده است. مردم از هر آنچه که به هویت هزارگی مرتبط می‌شد می‌شرمیدند، از کالای هزارگی، از لهجه هزارگی، از دمبوره، از ترانه‌های محلی و دیگر مسایل مربوط به مردم هزاره. در چنین شرایطی بود که شهید مزاری در برابر تمام این خشونت‌ها و جنایت‌ها قد علم کرد. این اصلا گپ و سخن ساده‌ای نبود. مزاری تمام این معادلات را بر هم زد. و امروز شما یک نگاه گذرا به سطح شهر کابل بیندازید! دکان‌ها، آموزشگاه‌ها و دیگر مراکز اگر هزاره باشند حتما متوجه خواهید شد. امروز کمتر کسی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور می‌بینید که از هزاره بودن خود فراری باشد. خوب این دستاورد عظیم از کجا شد؟ چه کسی این تحول و برد تاریخی را برای ما رقم زد جز شهید مزاری؟ شما دقت بکنید که این جمله «هزاره بودن جرم نباشد» چقدر کوتاه است! فقط چهار کلمه و نیازی به هیچ تفسیر و توضیح و تبیینی ندارد. بسیار قاطع و بسیار روشن در عین موجز بودن. 

حق با شماست. اینچنین صحبت کردن خود یک هنر است. تصور بکنید که شهید مزاری، انسانی که تحقیر تاریخی شده است، در دنیای قدرت و سیاست چه مسیری را طی می‌کند که جان کلامش و غایت رسالتش در این جمله‌ی کوتاهِ کوبنده متجلی می‌شود که اگر قرن‌ها هم بگذرد خدشه‌ای به اصل پیامش وارد نخواهد شد. انسانی که همچون ققنوس از خاکستر تاریخ سر بر آورد و داعیه‌ی حق طلبی داشت. 

بله. شهید مزاری انگشت را درست روی اصل درد گذاشت. با زبانی بسیار ساده و عامیانه، خواست بر حق مردمش را در درازنای تاریخ فریاد زد. روح این بزرگمرد شاد و راهش پر رهرو باد.

در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
در نظر دارم یک تمثال از ملا فیض محمد کاتب کار کنم
اولین دیدگاه را بنویسید

مطالب مشابه

نمایش همه