گفتگو با دکتر زهرا عالمی
اشاره!
دکتر زهرا عالمی فرزند دکتر عزیز عالمی یکی پزشکان نسبتا معروف کشور فنلند است که سابقه مبارزاتی زیادی با رهبر شهید «بابه مزاری» و یارانش دارد. عزیز عالمی در قالب نیروهای شهری «سازمان نصر» در کابل فعالیت را آغاز کرد. سالها زندانی و شکنجه شد اما دست از مبارزه برای مردمش بر نداشت. بعدها در «حزب وحدت اسلامی »به رهبری «بابه مزاری» در همان شهر کابل به تلاشها ادامه داد. پس از تسلط طالبان در دور اول در کشور فنلند پناهنده شد و در همان کشور شغل پزشکی اش را پی گرفت. فرزند ایشان که شغل پدر را پی گرفته است در یک نظر سنجی در جمع سی جوان برتر در سطح کشور فنلند انتخاب شده است. وبسایت اکنون به همین مناسبت با وی گفتگو کرده است تا همگان با زندگی و کارنامه ایشان آشنا شوند.
“اکنون”
شما در افغانستان به دنیا آمدید و در کودکی به فنلند مهاجرت کردید. این تجربه چگونه بر شخصیت شما تاثیر گذاشت؟
بله، زندگی در فنلند تأثیر زیادی بر شخصیت و طرز فکر من گذاشته است. من در خانواده ای بزرگ شدم که در آن دین، سنتها، و هویت نقش مهمی داشتند. جامعهای فنلند کاملاً متفاوت است. سبک زندگی، ارزشها، و طرز تفکر مردم در آن با افغانستان تفاوت زیادی دارد. این تفاوت ها باعث شده است که دید وسیعتری نسبت به دنیا پیدا کنم و بتوانم بین فرهنگ شرقی و غربی تعادل برقرار کنم. همچنین، حس تعلق به هویت اصلیام همیشه در من قوی بوده است، و این باعث شده که در هر شرایطی به اصول و باورهای خود پایبند بمانم. زندگی در دو فرهنگ متفاوت به من یاد داد که انعطافپذیر باشم، تفاوتها را بپذیرم و در عین حال، ریشهها و ارزشهای خود را حفظ کنم.
در زندگی شما چه کسی بیشترین تاثیر را داشته است؟
پدرم یکی از تأثیرگذارترین افراد در زندگی من بوده است. او یک داکتر بود که در غرب کابل در سخت ترین شرایط در کنار مردم بود تا به به بیماران و نیازمندان کمک نماید. از او یاد گرفتم که خدمت به دیگران یک ارزش بزرگ است و تلاش برای بهتر کردن زندگی مردم، هدفی ارزشمند محسوب میشود. همچنین، خانم سیما سمر به عنوان داکتر، سیاستمدار و فعال حقوق بشر یکی از شخصیتهایی است که همیشه به او احترام گذاشتهام.
آیا از طرف فامیل و خانواده با چالش یا محدویت های خاصی روبه رو بودید؟
خیر، من در خانوادهای بزرگ شدم که همیشه آزادی فکری و انتخاب به من داده شد. ما همیشه آزاد بودهایم که مسیر زندگی خود را انتخاب کنیم و بر اساس ارزشها و باورهای خود تصمیم بگیریم. خانوادهام همیشه از من حمایت کرده اند و این اعتماد و پشتیبانی باعث شد که در زندگی با اعتماد به نفس بیشتری پیش بروم و اهداف خود را دنبال کنم.
از دوران تحصیل در مکتب تا دانشگاه چه تجربیاتی به یاد دارید؟
دوران تحصیل برای من پر از تجربیات خوب و ارزشمند بود. در دانشگاه، علاوه بر درسها، یاد گرفتم که چگونه با افراد مختلف تعامل داشته باشم و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنم. اما یکی از بهترین تجربیات من در دانشگاه، آشنایی با استادان و دانشجویانی از کشورهای مختلف بود. این محیط چند فرهنگی به من فرصت داد که با دیدگاهها، فرهنگها و طرز فکرهای متفاوت آشنا شوم. این تنوع کمک کرد که مهارتهای ارتباطی و کاری خود را نیز توسعه دهم. در کنار درسها، این تعاملات و گفتگوها بخشی از بهترین خاطرات دوران تحصیلی من شدند.
چرا رشته پزشکی را انتخاب کردید و آیا در مسیر تحصیلی تان با موانعی روبه رو بودید؟
رشته پزشکی را انتخاب کردم زیرا همیشه اعتقاد داشتم که هدف زندگیام خدمت به همنوعانم است. مردم افغانستان، به ویژه جامعه هزاره، رنجهای زیادی را تحمل کردهاند و همیشه با مشکلاتی مثل فقر، تبعیض و کمبود امکانات بهداشتی روبه رو بودهاند. از ابتدا در ذهنم بود که روزی به افغانستان برگردم و در مناطق محروم به اطفال و زنان خدمات درمانی ارائه دهم. این انگیزه همیشه مرا در مسیر تحصیلیام نگه داشت، اما راه آسانی نبود. درسهای سنگین، شبهای طولانی مطالعه و گاهی احساس خستگی و ناامیدی، موانعی بودند که باید بر آنها غلبه میکردم. اما چون هدفم مشخص بود، هیچ گاه از مسیر خارج نشدم.
بعد از فارغ از التحصیلی از دانشگاه هلسینکی ورود به دنیای پزشکی برای شما چگونه بود؟
بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه هلسینکی، ورود به دنیای واقعی پزشکی برای من چالشبرانگیز بود. در ابتدا سخت و استرسآور بود، زیرا تجربه عملی نداشتم و حالا باید تمام آنچه را که در کتابها خوانده بودم، در دنیای واقعی اجرا میکردم. جان انسانها در دستانم بود و یک اشتباه می توانست مشکلات بزرگی ایجاد کند. این مسئولیت سنگین فشار زیادی داشت، اما خوشبختانه همکاران باتجربه همیشه کمک می کردند. کم کم با گذشت زمان و کسب تجربه، اعتمادبه نفسم بیشتر شد و یاد گرفتم که چگونه با آرامش و دقت تصمیم بگیرم.
کدام تجربه شغلی شما را بیشتر به چالش کشید و چه درسی از آن گرفتید؟
یکی از سخت ترین تجربههای کاری من زمانی بود که بیماری به بیمارستان آمد و من علائم او را بررسی کردم. بعد از بررسی، به یک بیماری حاد و خطرناک مشکوک شدم، اما وقتی با دکتر باتجربه تری صحبت کردم، او در ابتدا متوجه این بیماری نشد. من هم دچار تردید شدم و دیگر روی حرفم پافشاری نکردم. چند ساعت بعد مشخص شد که تشخیص اولیه من درست بود و خوشبختانه توانستیم با سرعت عمل بالا درمان را شروع کنیم. این تجربه به من یاد داد که وقتی به چیزی اطمینان دارم، باید به خودم ایمان داشته باشم و تسلیم نشوم. بعد از مدتی، همان بیمار در اینستاگرام مرا پیدا کرد و یک پیام طولانی برایم فرستاد و از من تشکر کرد. این لحظه یکی از به یادماندنیترین لحظات زندگی حرفهای من بود و به من انگیزه داد که با اعتماد به نفس بیشتری در آینده کار کنم.
با وجود زندگی در یک کشور اروپایی، چگونه ارتباط خودرا با فرهنگ و زبان مادریتان حفظ کردهاید؟
در خانواده ما، فرهنگ، اصالت، هویت، دین و مذهب همیشه جایگاه اساسی داشتند. این باور که زبان مادری بخشی از هویت ماست، باعث شد که همیشه به حفظ آن اهمیت بدهیم. ما همیشه سعی میکردیم در خانه فقط به زبان مادری خود صحبت کنیم از فرصتهای که سیستم آموزشی کشور فنلند برای یادگیری زبان مادری فراهم کرده بود استفاده نمایم تا زبان فارسی را در مسیر زندگی ام زنده نگه دارم. همچنین، ارتباط با اقوام و دوستان در سراسر دنیا از زبان مادری ام استفاده کرده ام، اینها به من کمک کرد که این زبان را فراموش نکنیم. علاوه بر این، ما به طور مداوم اخبار و تحولات افغانستان را دنبال میکردیم تا از وضعیت کشور خود آگاه باشیم و احساس وابستگی به ریشههایمان را از دست ندهیم. این کار نه تنها باعث شد که هویت فرهنگی ما حفظ شود، بلکه به ما این امکان را داد که همزمان در دو فرهنگ زندگی کنیم و تعادل درستی بین آنها برقرار کنیم.
حجاب انتخاب خود شما بوده یا تحت تأثیر محیطخانوادگی؟
حجاب کاملاً انتخاب شخصی خودم بود. حتی مادرم در ابتدا کمی تردید داشت و نگران بود که مبادا در جامعه فنلندی به مشکل بخورم یا حجاب مانعی برای پیشرفت من در زندگی شود. اما من با آگاهی و اعتقاد قلبی، این مسیر را انتخاب کردم. برای من، حجاب فقط یک پوشش ظاهری نیست، بلکه نمادی از هویت، ارزشها و اعتقاداتم است. احساس می کنم که این انتخاب نه تنها مرا از نظر روحی قوی تر کرده، بلکه به من یاد داده که اعتماد به نفس داشته باشم و در هر شرایطی به باورهای خود پایبند بمانم.
آموزههای دینی و فرهنگی چه نقشی در تصمیمات ودیدگاههای شما دارند؟
دین و فرهنگ نقش اساسی در زندگی من دارند. تمام تصمیمات مهم زندگیام بر اساس ارزشهای معتدل دینی و فرهنگی گرفته می شود. همیشه این سؤال را از خودم می پرسم که آیا انتخابی که انجام میدهم با آموزههای دینی همخوانی دارد یا نه؟ این مسئله نه تنها در مسائل شخصی بلکه در زندگی حرفهای و اجتماعی من هم تأثیرگذار است. برای من، دین نه تنها یک اعتقاد، بلکه یک راهنما برای زندگی است که به من کمک میکند تا بین درست و نادرست تفاوت قائل شوم و با آرامش خاطر تصمیم بگیرم.
امروزه بسیاری از جوامع مهاجر، به ویژه مسلمانان، باافراطگرایی دینی مواجه هستند. به نظر شما راهکارهایمقابله با این افراطیت چیست؟
یکی از مهم ترین راههای مقابله با افراط گرایی، افزایش آگاهی است. بسیاری از جوانانی که به سمت افراط گرایی کشیده میشوند، درک درستی از دین ندارند و اطلاعاتشان محدود یا تحریف شده است. بنا براین، آموزش صحیح و ترویج درک واقعی از دین بسیار مهم است. همچنین، ایجاد فضاهای سالم برای گفتگو و تبادل نظر می تواند به کاهش این مشکل کمک کند. وقتی افراد احساس کنند که شنیده می شوند و میتوانند بدون ترس درباره مسائل خود صحبت کنند، کمتر به افراطی گری گرایش پیدا میکنند. علاوه بر این، جوامع اسلامی باید نقش فعال تری در هدایت جوانان داشته باشند و الگویی از اعتدال، مهربانی و تعامل مسالمت آمیز ارائه دهند.
چگونه فعالیتهای اجتماعی خود را در کنار حرفه پزشکیمدیریت می کنید؟
در دوران تحصیل، انجام کارهای داوطلبانه و فعالیتهای اجتماعی آسانتر بود، زیرا زمان بیشتری داشتم و میتوانستم در کنار درس، در این فعالیتها شرکت کنم. اما حالا که بهصورت تماموقت مشغول به کار هستم، مدیریت این دو بخش از زندگی دشوارتر شده است. کار پزشکی نهتنها از نظر زمانی، بلکه از نظر روحی و جسمی هم انرژی زیادی میگیرد، و همیشه امکان ندارد که وسط روز برای شرکت در جلسات اجتماعی از محل کار خارج شوم.
با این حال، هنوز هم سعی میکنم در حد توان نقش خود را ایفا کنم، هرچند که نوع فعالیتهایم نسبت به دوران دانشگاه تغییر کرده است. بهعنوان مثال، اکنون در دورههای آموزشی که از طریق موسسه ملی بهداشت و رفاه فنلند برای پزشکان متخصص درباره نژادپرستی برگزار میشود، شرکت دارم و در این زمینه آگاهیرسانی میکنم. علاوه بر این، یکی از اقدامات اخیر من ترجمهی سایت سل به زبان دری بوده است تا اطلاعات مرتبط با بیماری سل در دسترس افراد بیشتری قرار گیرد. همچنین، همچنان از طریق شبکههای اجتماعی، ارتباط با فعالان اجتماعی را حفظ کرده و در برنامههایی که در زمانهای مناسب برگزار میشوند، شرکت میکنم
tuberkuloosi.fi
شما در برگزاری تظاهرات و حرکتهای اجتماعی نقشفعالی داشته اید. دلیل این روحیه مبارزه طلبانه چیست؟
همانطور که در پاسخهای قبلی گفتم، از کودکی آرزو داشتم که به قشر آسیب پذیر کمک کنم و این روحیه مبارزه علیه ظلم را از والدینبه ارث برده ام. پدرم پزشکی بود که با وجود تمام سختیها به مردم خدمت میکرد.علاوه بر این، آموزههای دینی ما نیز تأکید زیادی بر تأثیرگذاری مثبت در جامعه دارند. در دین ما ایستادن در برابر ظلم و حمایت از مظلومان یک اصل مهم است. این باورها باعث شد که من همیشه احساس کنم وظیفه دارم که صدای مردم بی صدا باشم و تا جایی که میتوانم برای عدالت و حقوق انسانها تلاش کنم.
در تظاهراتی که برای شهدای کاج برگزار شد، احساساتعمیقی از شما دیده شد. شما که در سه سالگی مهاجرشدید، چگونه این ارتباط عاطفی عمیق را توضیح میدهید؟
حتی اگر در سه سالگی مهاجرت کرده باشم، هویت، زبان، فرهنگ، و تاریخ من گره خورده است. وقتی می بینم که هم نوعان من، به ویژه زنان و دختران هزاره، که یک نمونه بارزش همان شهدای کاج استچقدر درد آور است که نمی توان بیتفاوت بود. تفاوت بین من و هزاران دختر معصوم که در کاج و جاهای دیگر مظلومانه جان دادندفقط در این است که من شانس داشتم و توانستم مدرک اقامت یک کشور اروپایی را بگیرم، اما اگر شرایط زندگیام متفاوت بود، من هم جزو همان دخترانی باشم که در افغانستان از حق تحصیل، کار، و زندگی عادی محروم هستند. وقتی حملهای مانند حمله به آموزشگاه کاج اتفاق میافتد، احساس میکنم که خودم آنجا هستم، چون میدانم که این دختران فقط به جرم قومیت هدف قرار گرفته اند. من خودم را جزو همان دانشآموزان می بینم و درد آنها را با تمام وجود حس می کنم.

یکی از دغدغههای شما، تلاش برای به رسمیت شناختننسل کشی هزارهها در سطح بینالمللی بوده است. چهاقداماتی در این زمینه انجام دادهاید؟
به رسمیت شناختن یک نسل کشی در سطح بینالمللی یک فرایند بسیار پیچیده، دشوار، و طولانی است که نیاز به تیمی از حقوقدانان، جامعه شناسان و سیاستمداران با تجربه دارد. با این حال، من در حد توان خودم تلاش کردهام تا این موضوع را به آگاهی جوامع بینالمللی برسانم. در این راستا، بارها با نمایندگان پارلمان فنلند تماس گرفتهام و در جلسات مختلف درباره وضعیت مردممصحبت کردهام. همچنین از طریق صفحات مجازی، اطلاعات و مستندات مربوط به این موضوع را منتشر کردهام تا جامعه فنلندی و سایر کشورها در جریان این ظلم قرار بگیرند. علاوه بر این، تظاهراتهایی را برای جلب توجه افکار عمومی برگزار کردهایم تا صدای قربانیان را به گوش جهانیان برسانیم. این یک مسیر طولانی و دشوار است، اما باور دارم که با استمرار و تلاش جمعی، میتوانیم به نتایج مثبتی برسیم.
بعد از انتخاب شدن بهعنوان یکی از ۳۰ جوان برتر زیر ۳۰سال، واکنشهای زیادی در فضای مجازی مطرح شد. آیااین بحثها را دنبال کردید؟ نظرتان درباره آنها چیست؟
اول از همه دوست دارم از صمیم قلب از همه هموطنانی که پیامهای زیبا، محبتآمیز و تشویق کننده فرستادند، قدردانی کنم. دریافت پیامهایی که سرشار از لطف، حمایت و انرژی مثبت بود، برای من بسیار ارزشمند و دلگرم کننده است.
این خبر در شبکه های اجتمایی مختلف بازتاب زیادی داشت و به این دلیل نتوانستم تمام بحثها را دنبال کنم. متوجه شده ام کهمتأسفانه در بسیاری از موارد، گفتگوهایی که در صفحات اجتماعی افغانستانی صورت میگیرد، کمتر ثمربخش هستند و بیشتر به حاشیه کشیده می شوند.
قرار گرفتن در این لیست چه تأثیری بر مسیر حرفهای واجتماعی شما داشت؟
این انتخاب تأثیرات زیادی بر من داشت، هم از نظر حرفهای و هم از نظر اجتماعی. مهمترین تأثیر آن، افزایش اعتماد به نفس من بود، زیرا این انتخاب نشان داد که تلاشهایم دیده شده و تأثیرگذار بوده است. همچنین، این اتفاق باعث شد که فرصتهای بیشتری برای همکاریهای جدید به دست بیاورم و بتوانم در فضاهای مختلففعالیت کنم. افراد و سازمانهایی که قبلاً شاید شناخت زیادی از من نداشتند، حالا با کارها و اهدافم آشنا شدند و همین باعث شد که شبکه ارتباطیام گسترده تر شود. علاوه بر این، این موفقیت مسئولیت من را هم بیشتر کرد؛ احساس میکنم که حالا باید حتی بیشتر تلاش کنم.
انتظار شما از جامعه و مردم، به ویژه جوانان هموطن تانچیست؟
انتظار من از جوانان هموطنم این است که وقت خود را صرف تحصیل، مهارتآموزی و حرفهای شدن در یک زمینه خاص، خواه در حوزه علم، ورزش، هنر یا هر رشته ای که به آن علاقه دارند، میتواند آیندهای روشن برای خودشان و جامعه شان رقم بزند. هر فردی میتواند با تلاش و پشتکار، به جایگاهی برسد که هم برای خودش مفید باشد و هم برای دیگران. اما در این مسیر، نباید هویت، فرهنگ و ریشههای خود را فراموش کنند.
ما باید از نقاط مثبت جوامع پیشرفته بیاموزیم؛ مثل نظم، قانونمداری، سختکوشی و احترام به حقوق یکدیگر. در عین حال، نباید ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و دینی خود را از دست بدهیم. جامعهای پیشرفته و عاری از ظلم و ستم را فقط خود ما، مردم افغانستان، می توانیم بسازیم. این کار از تغییرات کوچک شروع میشود؛ از نحوه برخورد با یکدیگر، از حمایت از همدیگر، از ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر نقادانه. اگر هر فردی احساس مسئولیت کند و در حد توانش برای بهبود جامعه تلاش کند، قطعاً آیندهای بهتر خواهیم داشت.
شما بهعنوان یک بانوی موفق و تأثیرگذار، چه توصیهایبرای دختران جوانی دارید که میخواهند مسیر پیشرفت راطی کنند؟
توصیه من به دختران جوان این است که به تواناییهای خود ایمان داشته باشند و برای رسیدن به اهداف شان مبارزه کنند. مسیر پیشرفت همیشه هموار نیست، موانع زیادی وجود دارد، به ویژه برای زنانی که می خواهند در جوامعی با محدودیتهای مختلف به موفقیت برسند.
دختران نباید احساس کنند که تنها راه موفقیت، ورود به رشتههای پزشکی یا انجینری است. دنیا پر از فرصتهای متنوع است؛ از هنر گرفته تا ورزش، از علوم اجتماعی تا فناوری. مهم ترین چیز این است که در هر زمینهای که علاقه دارند، تلاش کنند بهترین باشند. زنان میتوانند و باید در تمام عرصهها بدرخشند، چون هیچ پیشرفتی بدون حضور زنان کامل نیست.
آیا قصد دارید روزی به افغانستان بازگردید و در حوزهپزشکی فعالیت کنید؟
بازگشت به افغانستان و خدمت به مردم سرزمینم همیشه یکی از بزرگ ترین آرزوهایم بوده است. من همیشه تصور میکردم که روزی بتوانم به مناطق محروم، به ویژه در مناطق مرکزی، برگردم و برای کودکان و زنان خدمات پزشکی ارائه کنم. اما متأسفانه، پس از سقوط حکومت جمهوریت، این رؤیا بیش از پیش دشوار شده است. نبود امکانات، عدم امنیت و خروج سازمانهای بینالمللی از کشور، شرایط را برای فعالیتهای پزشکی بسیار سخت کرده است.
با این حال، این امید را از دست ندادهام. اگر روزی شرایط بهبود یابد و زمینه برای فعالیتهای بشردوستانه فراهم شود، قطعاً یکی از اولویتهای من بازگشت و خدمت به هموطنانم خواهد بود.
اگر بخواهید در آینده تغییری اساسی در نظام بهداشت وسلامت افغانستان ایجاد کنید، روی چه مواردی تمرکزخواهید کرد؟
اگر روزی فرصت ایجاد تغییر در نظام بهداشت و سلامت افغانستان را داشته باشم، تمرکز اصلی من بر بهداشت عمومی، سلامت مادران و اطفال و آموزش خواهد بود. یکی از بزرگترین مشکلاتی که افغانستان با آن مواجه است، پایین بودن سطح آگاهی مردم درباره مسائل بهداشتی است. بسیاری از بیماریهای رایج، مانند بیماریهای واگیردار و مشکلات سوءتغذیه، تنها با رعایت مسائل ابتدایی بهداشتی و تغذیهای قابل پیشگیری هستند.
من دوست دارم برنامههایی برای آموزش عمومی درباره بهداشت، تغذیه، سلامت زنان و کودکان اجرا شود. علاوه بر این، تمرکز بر افزایش تعداد پزشکان زن و ارائه خدمات پزشکی رایگان برای زنان و کودکان در مناطق محروم، یکی از اهداف من خواهد بود. افغانستان به سیستم بهداشتیای نیاز دارد که به جای درمان، بر پیشگیری تمرکز کند و این امر تنها از طریق آموزش و آگاهیرسانی امکان پذیر است.
برنامههای آینده شما چیست و چه هدفی را دنبال میکنید؟
در حال حاضر، تمرکز اصلی من بر کسب تجربه بیشتر و تبدیل شدن به یک پزشک ماهر است. هدف من این است که در یک شاخه تخصصی پزشکی آموزش ببینم تا بتوانم در آینده خدمات بهتری ارائه کنم. علاوه بر پیشرفت حرفه ای، همچنان میخواهم در فعالیتهای اجتماعی و حقوق بشری نیز نقش داشته باشم.
شهید مزاری را چقدر میشناسید و چه حسی نسبت به ایشان دارید؟
شهید عبدالعلی مزاری، یا بهتر بگویم «بابه مزاری»، یکی از رهبران کاریزماتیک و تأثیرگذار تاریخ افغانستان بود. او در دهه ۹۰میلادی، مسائلی را مطرح کرد که امروز، بعد از گذشت بیش از سی سال، میبینیم چقدر تحلیلهایش درست و آینده نگرانه بوده است. از جمله پیشنهاد او برای فدرالی شدن افغانستان، که میتوانست از بسیاری از جنگها و بیعدالتیهایی که امروز شاهد آن هستیم، جلوگیری کند.
یکی دیگر از نکات برجسته در اندیشههای بابه مزاری، تأکید او بر حقوق زنان بود. او در دوران جهاد، کمیتهای برای زنان در حزب وحدت ایجاد کرد و این نشان میدهد که چقدر به جایگاه و حقوق زنان اهمیت می داد. او به مردمش خیانت نکرد و تا آخرین لحظه برای عدالت و برابری مقاومت کرد. برای من، او نماد ایثار، فداکاری و مقاومت است؛ شخصی که جان خود را برای آرمانهایش فدا کرد.
یاد و خاطره بابه مزاری همیشه زنده است، نه فقط بهعنوان یک رهبر سیاسی، بلکه بهعنوان یک شخصیت تاریخی که برای حقطلبی و عدالت مبارزه کرد.