کتابی متفاوت

عبدالله اکبری

معرفی کتاب «شاه بیت» سروده استاد محمد عزیزی کتاب «شاه بیتـ» با طرح جلد آراسته و زیبا و با پشت نویسی استاد معروف نستعلیق «محمد مهدی میرزایی» توسط «دفتر نشر فرهنگ مقاومت» نشر شده است. شاعر کتاب جناب آقای «محمد عزیزی» نیز از شاعران بر…

کتابی متفاوت

معرفی کتاب «شاه بیت» سروده استاد محمد عزیزی

کتاب «شاه بیتـ» با طرح جلد آراسته و زیبا و با پشت نویسی استاد معروف نستعلیق «محمد مهدی میرزایی» توسط «دفتر نشر فرهنگ مقاومت» نشر شده است. شاعر کتاب جناب آقای «محمد عزیزی» نیز از شاعران بر جسته کشور است که اکثراٌ با نام و شعرهای ایشان آشنا هستیم. کتاب شامل شصت قطعه شعر از شعرهای موزون و غزل مثنوی آقای عزیزی را شامل می شود. آنچه این کتاب را از دیگر کتابهای شعر متفاوت می کند این است که مخاطب اصلی شعرها فقط یک نفر است و به عبارتی برای اولین بار در زبان فارسی یک شاعر برای یک شخص یک کتاب شعر می سراید که شخص مورد نظر رهبر شهید عبدالعلی مزاری یکی از رهبران برجسته  افغانستان است.

در بخشی از مقدمه کتاب نوشته شده است ” در تاریخ هر جا تجاوز و بی عدالتی صورت گرفته است، شاعران متعهد زمانه، شعر پایداری سروده اند. شاه نامه ابوالقاسم فردوسی را می توان یکی از نخستین چامه های مقاومت یا پایداری خواند. همانا کنشگران ادبیات پایداری و شعر مقاومت با روایتگری رویدادهای اثرگذار در تاریخ یک جامعه و کشور و فداکاری های انسانی در آن رویدادها، آنها را ماندگار می کنند. با صراحت می توان گفت درنیم قرن اخیر که جنگ و تباهی، سراسر این سرزمین فرا گرفته است، کمتر شاعر یا شعری باشد که جایگاهش با درون مایه پایداری معنا نشود”   این توضیحات تا حد زیادی در تاریخ کارنامه شاعران و به خصوص شاعران پایداری معنی می شود. در سالهای پر شور مبارزات میهنی شاعران کشور در قالب های مختلف در دفاع از میهن و مبارزان میهنی چیزی کم نگذاشته اند و تا توانسته اند مسوولیت های میهنی را ادا کرده اند.

در میان شاعران میهنی بعید به نظر می رسد، کسی به اندازه استاد محمد عزیزی به این گستردگی و همه جانبه شعر سروده باشد. از رخدادهای تروریستی بر مردم گرفته تا یکایک افراد و شخصیتـهایی که در پای آرمان و ایمان مردم جان فدا کرده اند در بستر شعرهای استاد عزیزی جاری و ساری است.  در میان رهبران معاصر جغرافیای زبان فارسی بعید به نظر می رسد در ادبیات شعری زبان فارسی به اندازه شهید «عبدالعلی مزاری» از او استقبال شده باشد. مجموعه قطور “تبر و باغ گل سرخ” ، “مرثیه آفتاب” و “شاه بیت” مجموعه های اند که تا حال نشر شده اند اما ده ها شعر دیگر هنوز جمع آوری نشده و در گوشه هایی از فضای مجازی و بلاک ها پراکنده اند که تا مجالهای دیگر آن شعرها نیز کتاب خواهند شد.

شعرها در این کتاب با آنکه برای شهید مزاری است اما دغدغه ها در شعرها متفاوت و چند سویه است. با تمام تفاوتها اما دال مرکزی شهید بابه مزاری است. جای خالی مزاری با توجه به عملکرد آدمهای بعد از مزاری با این شعر سنجش می شود.

بی تو نشسته ایم به جایی که خالی است

بی تو هرآنچه هست دگر نقش قالی است

ای زمزم زلال زمین و زمان باغ

بی نوبهار گور گل خشک و خالی است

جنگل جگرگداز شده رود شعله ور

باران اسیر پنجه ای مرداب حالی است

هر نبض از بهار سرودی و صد دریغ

امروزها دو باره زمستان زغالی است

قحطی قامت است درین خاک پر علف

معراج اوج کاج برون از حوالی است

ای شیر! گله بار دیگر سهم گرگ شد

رفتی و بیشه بی تو تهی و شغالی است

رفتی و همچو آیینه ماندیم رو به سنگ

این روزها چه سرد و سیاه و سفالی است

تاریخ سر نهاده به پاهای بسته ات

قرن ایستاده پیش تو قدش هلالی است

پلکی بزن که ایل غریب تو بازهم

محتاج آن نگاه شگفت شمالی است

این شعر یکی از  شعرهای کتاب است که در آن جای خالی مزاری از رهبران و مسوولین گرفته تا هر که سنگ مزاری به سینه میزند را شامل می شود. شعر محتوای مرکز شدن در کتاب را دارد. در این شعر گله نصیب گرگ است و میدان و بیشه هم شغالی. شاعر هر طرف رو کرده است سنگ بوده و جهانش پر است از سفال و سیاهی. حال و روزگار جامعه نیز مرداب حالی است که جز بن بست و تعفن ندارد. هر چند جای خالی مزاری و بی مسوولیتی مردمان بعد از او شکوه ها و گلایه های محوری شعرهای کتاب را شامل می شود اما بازهم در این کتاب افقها از مزاری و با رنجهای او باز می شود. اوست که بر خیزد و با ایمان و اذان مزاری خصم را بر خاک زند و دهان دژخیم نیز با هیبت مزاری مهر و لاک می شود. به معنی دیگر بدون گلوی پر غرور مزاری هیمنه ای بیم و باک شکسته نمی شود و فقط با ایمان و آرمان مزاری است که عمر شب آک پایان می یابد.

بر خیز و پاره کن کفن سرد خاک را

بشکن دو باره هیمنه ای بیم و باک را

برخیز و از گلوی غرورت اذان بگو

بردار از دهان همه مهر و لاک را

چون آفتاب صبح بهاری طلوع کن

پایان ببخش عمر شب آک آک را

ای نو بهار مزرعه را برف می برد

بشکن غرور بهمن سرد و هلاک را

بی تو شکست قامت صلصال از فراق

تنهای بی نوا چه کند دوش خاک را؟!

  کتاب لبریز از حماسه و احساس است. استعاره های فراوان از پایداری مبارزان تاریخی بگیر تا ماجرای تلخ و درس آموز کربلا که تاریخ مردم مزاری به آن تشبیه شده است در کتاب کم نیست. واژگان صخره، پولاد، مسیحادم، عقابگونه، صاعقه، قوقنوسوار، پامیر، سکندرانه و شبیه این کلمات به وفور در شعرها ظهور و بروزکرده است. در بعض موردها شکوه از اعتماد به دوست نماهای در باطن دشمن به میان آمده است. اشاره هایی به تاریخ روزگار پر تلاطم و لبریز از درد هزاره ها دارد که چقدر با دار و دشنه و پای پر آبله تا اینجا رسیده است و راه را تا چه اندازه با چهره هایی پر غبار پیموده است.

از فراز بلند یک تاریخ

چهره ای پر غبار می آییم

آبله پای و دست پر پینه

دوش بر دوش دار می آییم

خار در چشم استخوان به گلو

دردمند و فگار می باشیم

خنجر دست دوست بر دلها

سرخ و گلگون عذار می باشیم

ما همیشه شهید نیرنگیم

قلب مان داغدار صفین است

کشته ای اعتماد خویشتنیم

پیکر مان زدوست خونین است

نمی شود در این مجال به دیگر محتواهای کتاب پرداخت که دغدغه های فراوان آقای محمد عزیزی از جامعه و روزگار به خصوص هزاره ها در فصل بی مزاری است. اما شعری را با هم می خوانیم که مناسب حال و روز اکنون مردم ماست. این چهار پاره ها که بخش های آن در بالا آمده است گذیده هایی از بیش از سی چهار پاره اند که در این کتاب لحظه های خوف و خطر را به زیبایی تمام تشریح کرده که برای آزادی، دشنه برکف و درفش بر بازو باید ماند. برای این کار نخست پرهیز هزاره ها از هزار راهی و عضو یک بدن و سرو یک چمن شدن است. از سالهای اندوه و ماتم هزاره ها یاد می کند و اینکه در برابر چکاچک شمشیرها تنهاست نیز غافل نیست. حضور و بروز دوست نماهای مخرب و درباری را نیز می داند اما با همه اینها راه حل پایداری در برابر خصم را با منطق مزاری می فهمد و سر نهادن به پای استبداد را از منطق مزاری دور می داند.

بخش های از آن چهار پاره های بلند را با هم می خوانیم.

سالها سالهای ماتم بود

کله ای مان منار می گردید

خون مان روی فصلهای سیه

لاله ی داغدار می گردید

سالها سالهای تیره و تار

آسمانش یکی ستاره نداشت

گرچه تلخ است لیک باید گفت

سهمی جز دردو غم هزاره نداشت

ای هزاره هزار ره تاکی؟!

هان بیا عضو یک بدن باشیم

شوکت باغ را نسوزانیم

سرو آزاد یک چمن باشیم

ای برادر برادر غیرت

حافظ مرز ملت خورشید

ای غیور عشیره ای غیرت

وارث خون یک بهشت شهید

لحظه ها لحظه های تغییر است

یک نفس هم درنگ جایز نیست

در زمان تهاجم دشمن

بازوی بی تفنگ جایز نیست

های سنگر نشین صخره سوار

دشمن شب طلایه دار سحر

دشنه بر کف درفش بر بازو

پیش تا قله های سبز ظفر

خون سوارا شتاب کن کاین فصل

فصل تصویر سبز و آینده است

هر که خون داد بهر آزادی

تا ابد زنده است و پاینده است

خیز و هی زن رکاب همت را

فرصت آه و اشک و زاری نیست

سر نهادن به پای استبداد

منطق غیرت مزاری نیست

شاه بیت

شاعر: محمد عزیزی

طراح جلد و صفحه آرا: محمد عارف احمدی

نوبت و زمان چاپ: اول، خزان 1399

شمارگان: 1000 نسخه ناشر: دفتر نشر فرهنگ مقاومت

عکس‌ها مربوط به جلسه رو نمایی کتاب شاه‌بیت در کابل و دانشگاه ابن سینا است.

1 نظر
  • اکبری صاحب سلام واحترامات ما تقدیم شما وتقدیم همه فرهنگیان عزیز باد که در مقاطع مختلف زمان ووضعیت مینوسید وروشنی می بخشید و امیدهای مردم مارا زنده وبا نوشته های زیبای خود بیدار میکنید، جهان سپاس! در پناه ایزد منان باشید، تشکر از سروده محمد عزیزی، ماهم الهام زنده ماندن میگیریم مثلا ازین شعر
    ” خیز و هی زن رکاب همت را

    فرصت آه و اشک و زاری نیست

    سر نهادن به پای استبداد

    منطق غیرت مزاری نیست”

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

مطالب مشابه

نمایش همه